رضا نمازیان

سلام خوش آمدید

یادگیری یعنی تغییر رفتار.

حتما بارها این تعریف را شنیده اید .  راستش را بخواهید برای من بی معنی به نظر می‌رسید.  مثلا من که باید زیست بخوانم ، چه تغییری باید در رفتارم ایجاد شود که بگویم یادگیری صورت گرفته یا نه ؟ حل کردن تمرین و تست ها می‌تواند دال بر یادگیری باشد ؟ اینکه نمره بیست بگیرم یعنی یادگرفته‌ام ؟ رفتارم در مقابل سوالات تغییر کرده ؟ 

قرار نیست خیلی تئوری و تخصصی به این تعریف و توضیح دادن ادامه دهیم ، ولی بد نیست اول یک چهارچوب از تعریف یادگیری در خاطرمان  داشته باشیم .

دکتر علی اکبر سیف در پیشگفتار ترجمه چاپ اول ویرایش چهارم کتاب به زبان اصلی(۱۹۹۳) مطالب جالبی در باره روانشناسی و خصوصا حوزه یادگیری بیان می‌کند .

علم روانشناسی هنوز به پختگی علوم‌ دیگر مانند فیزیک دست نیافته است که در هر دوره تاریخی نظریه یا مکتب فکری واحدی مورد پذیرش همه صاحب نظران و دانشمندان  آن رشته قرار داشته باشد هر نظریه بخشی از فرایند های پیچیده روانی را تبیین می‌کند. بی تردید انسان پیچیده ترین موضوع علمی و به قول  جی.مکگویگان : پیچیدگی  عظیم ذهن آدمی چنین حکایت می‌کند که احتمالا آن آخرین مرز درک علمی باشد . 

و البته که  یادگیری را در حوزه رفتار و تغییر رفتار بررسی می‌کنند چونکه بررسی یادگیری به طور مستقیم تقریبا غیر ممکن است . 

پس بجای این همه بحث و صحبت ، یک راست تعریف مان از فرایندی که به صورت کاربردی از یادگیری داریم مشخص کنیم : 

    knowledge that you get from reading and studying or knowledge from books or from experience

به طور مختصر و مفید یادگیری یعنی : کسب دانش ، فهمیدن ، یا تسلط یابی از راه تجربه یا مطالعه .

در واقع ، یادگیری عبارت است از  اطلاعاتی  که از طریق  تجربه یا مطالعه کتاب( و هر رسانه نوشتاری دیگر)  با حواس پنج‌گانه به مغز وارد می‌کنیم. ماندگاری و تاثیر ملموس آن در افکار و رفتار در بخشدهای پیش رو خواهد بود .

بدیهی  است که حواس در دریافت اطلاعات نقش اصلی را بازی می‌کنند . نکته مهم آن است که بدانیم در طول یادگیری هر تجربه یا قطعه ای از اطلاعات که می‌خواهیم به طور ارادی و آگاهانه به ذهن وارد کنیم و به خاطر بسپاریم ، هرچقدر حواس عمیق تر و طولانی تر درگیر شوند یادگیری از آن تجربه یا مطالعه عمیق و ماندگار تر خواهد بود .[ بعد تر درمورد روش های یادگیری و چند  تکنیک پیشنهادی برای دانش آموزان و دانشجویان صحبت خواهیم کرد ‌که کاربردی ترین و مفید ترین بخش خواهد بود  ]

مقدمه درباره یادگیری

  • ۰ نظر
  • ۰۱ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۳۷
  • رضا نمازیان

ریاضی چیست ؟ چرا باید ریاضی یاد بگیریم  ؟ ریاضی کجای زندگی به دردمان خورده ؟

احتملا همه ما از خودمان روزی این سوال را پرسیده ایم . خصوصا شب های امتحان یا پای تخته.

من نظر شخصی خودم را می‌نویسم و نمی‌دانم تا چه اندازه علمی و دقیق است ولی به گمانم دلایل و علایقی  نسبت به ریاضیات  که در ذهن دارم منطقی می‌آیند.

اول باید سراغ تعریف ریاضی بگردیم. دیکشنری Oxford Learner's Dictionary ، ریاضیات با همان Mathematics  را اینگونه تعریف کرده :

  the science of numbers and shapes.

Branches of mathematics include arithmetic, algebra, geometry, and trigonometry

 

هرچند بیشتر ترجمه عام و مفهوم ریاضیات است این تعریف ، می‌دانیم که تعریفی جهانی که همه بر سر آن توافق داشته باشند، برای ریاضیات وجود ندارد .

اما معمولا اولین چیزی که با شنیدن ریاضی برایمان تداعی می‌شود ، جمع ، تفریق ، ضرب و تقسیم و به طور خلاصه ‌، همان علم حساب و محاسبات  است . 

آری درست است خیلی دلچسب نیست برای عموم (همانطور که آناتومی برای زیست خوانان دلچسب نیست ولی لازم است ) ، حساب و کتاب کردن و عدد و رقم های گنگ و طولانی خسته کننده و ملال انگیزاند . اما حقیقت آن است که ریاضیات بسیار فراتر از این ضرب و تقسیم هایی است که در مدرسه کاری می‌کنند که ازشان متنفر بشویم . ریاضیات آدم های صبوری را که دل زده از چند ضرب و تقسیم گنگ و تو در تو آن را رها نمی‌کنند شیفتگانی به خود می‌سازد . 

ادامه دارد ...

  • ۰ نظر
  • ۰۱ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۵۰
  • رضا نمازیان

سال ۱۴۰۲ هجری خورشیدی 

تمام می‌شود . تا چند ساعت دیگر .

با خودم که فکر میکنم ، عجب سالی بود ! 

از کجا به کجا رسیدم . شاید اسفند ۱۴۰۱ فکرش را هم نمی‌کردم این همه تغییر و تحول در باور ها ، سبک زندگی و نگاهم به مسائل مختلف ، در طی یکسال اتفاق بیافتد . من سخت کوش ترین نسخه از خودم را سال ۱۴۰۲ دیدم . 

سخت کوشی و رشد کردن را دوست دارم . می‌خواهم سال ۱۴۰۳ را به گونه ای آغاز کنم که رشد و پیشرفت های پیش رویم کمی بیشتر از برآیند آن در سال ۱۴۰۲ باشد .

خوب میدانم  سینماتیک زمین و گرانش که در ظاهر آنچه می‌بینیم یک  تغییر فصل است قرار نیست تحول باورنکردنی و خیلی عجیبی را در من بوجود بیاورد . اما دوست دارم هر روز به معنای واقعی کلمه بهتر از دیروزم باشم . هرچند اندک .

بهتر هم مقیاس دارد. اندازه اش خواهم گرفت . برایش scale های کمّی مشخص میکنم . من می‌خواهم بهتر از آنچه بودم ، باشم . تا آنجا که در توانم هست .

سال تقویمی جدید می‌تواند بهانه و دلیل خوبی باشد برای آدم های با اراده ، تا قوانینی از جنس قوانین مرتبه دوم برای خودشان مشخص کنند و تحت هر شرایطی به آنها پایبند بمانند .

حواسمان باشد. سال تقویمی نو و آغاز فصل بهار را آنقدر بزرگ نکنیم برای خودمان که گویا قرار است معجزه ای از طرف آنها برایمان صورت بگیرد ! سال نو فقط بهانه خوبی است ... برای تصمیم گرفتن و طلب کردن رشد و پیشرفت . نه لازم است ‌، نه کافی . بهانه قدرتمندی است برای آنهایی که خودشان را برای تغییر آماده کرده اند .

 

چند قانون برای سال جدید : 

  1.  تلویزیون نمیبینم .
  2. اخبار را فقط شنبه ها از سایت هایی که مشخص کرده ام دنبال می‌کنم.
  3. روزی ۵۰ صفحه کتاب غیر درسی می‌خوانم .
  4. هر روز چک لیست می‌نویسم و گزارش کار به خودم می‌دهم .
  5. به هیچ عنوان از پلتفرم هایی که برای خودم مشخص کرده ام جز درصورت لزوم استفاده نمی‌کنم .( آن هم تنها در نسخه وب و log in )
  6. هر هفته گزارش عمومی کارم را در وبلاگ منتشر میکنم .
  7.  قوانین مرتبه دوم را رعایت میکنم . 
  8. هر تغییر یا ایجاد عادتی  را می‌خواهم انجام بدهم بجای روش های سریع و معجزه آسا ، از طریق میکرو اکشن ها انجام می‌‌دهم .
  9. شنبه ها و جمعه ها وبلاگ های دوستان و معلمانم را می‌خوانم .
  10. هیچ روزی کمتر از ۱۰ ساعت کار (مطالعه) مفید قابل قبول نیست .
  • ۰ نظر
  • ۰۱ فروردين ۰۳ ، ۰۱:۵۴
  • رضا نمازیان

گزیده ابیاتی از  شعر سرود خارکن : 

 

چو بفروختی، از که خواهی خرید / متاع جوانی به بازار نیست

 

همی دانه و خوشه خروار شد / ز آغاز، هر خوشه خروار نیست

 

زر وقت، باید به کار آزمود / کزین بهترش، هیچ معیار نیست

 

همه کار ایام، درس است و پند / دریغا که شاگرد هشیار نیست

 

نشاید که بیکار مانیم ما / چو یک قطره و ذره بیکار نیست

 

اینجا می‌‌توانید این شعر زیبا را درگنجور بخوانید  

  • ۰ نظر
  • ۲۶ اسفند ۰۲ ، ۲۲:۵۸
  • رضا نمازیان

هر چیزی که تصمیم‌ها و اقدام‌های ما را به شکل منظم، عددی و ثبت کند، می‌تواند به بهبود نظم شخصی ما کمک کند. روزنوشته ها محمدرضاشعبانعلی 

 

برای برنامه ریزی برای هرکاری لازم است بتوانیم پیش بینی درستی از آینده داشته باشیم . اگر اعداد و کمیت ها دقیق ثبت نشوند هیچگاه پیش بینی درستی از آینده نخواهیم داشت . فقط آینده ای ایده آل را آرزو می‌کنیم  و هرروز با نگاه منفی گله و شکایت داریم از نشدن و نتوانستن . درحالی که اگر خودمان را واقعا دقیق و کمّی نشناسیم هیچگاه نمی‌توانیم آینده را دقیق و کمّی پیش بینی و برنامه ریزی کنیم. 

  • ۰ نظر
  • ۲۵ اسفند ۰۲ ، ۱۳:۰۵
  • رضا نمازیان

محمدرضا شعبانعلی ، بدون شک یکی از تاثیر گذارترین افراد در زندگی من بوده . معلمی که زندگی و نگاه او را دوست دارم و سعی می‌کنم هر روز بیشتر و بیش از پیش از او یادبگیرم. 

محمدرضا چندین بار  در روز نوشته ها (برای مثال : اینجا قسمت اول ، قسمت دوم ، قسمت سوم ) و در بخشی  از گفتگوی محمدرضا شعبانعلی و دوستان   این موضوع را مطرح کرده ، و باور دارم پذیرش  استدلال ها و منطق حرف هایش سخت نیست . سختی در به کار بردن و عملی کردن چنین نگاهی  در زندگی واقعی  است . 

فکر می‌کنم یک قانون ساده است . تا چیزی را هزینه نکنی چیزی دریافت نمیکنی . اگر از نعمتی چشم نپوشی ، نعمت دیگری را نمی‌توانی داشته باشی . اگر  گزینه هایی از انتخاب های ممکن برای ناهارت را حذف نکنی چه کار میخواهی انجام بدهی ؟ نمی‌توانی که هر وعده چهار نوع غذا و دسر را همزمان داشته باشی . اگر چنین شود نتایج مصرف  چهار نوع غذا در یک وعده حتی در مقدار کم آن کمتر از چهار ساعت به شکلی نامطلوب توسط دستگاه گوارشت به تو ابلاغ خواهد شد !  من فکر میکنم زندگی متعادل و از هر چیز یک مقداری داشتن نتیجه ای بجز همان مثال قبل برای زندگی و آینده ما ندارد ‌. از طرفی فرض کنید یک زمین یک هکتاری داریم . بنظر شما کار منطقی چیست ؟ ده نوع گیاه مختلف در این زمین بکاریم ؟ با فرض اینکه در کاشت هر نوع گیاه ، حداقل پنج درصد از محصول در اثر عوامل محیطی از بین برود فکر میکنید هنگام برداشت و درو با مقدار اندکی از ده نوع محصول مختلف چه می‌شود کرد ؟ فراتر از مصرف شخصی خواهد بود ؟ برآیند و سود حداقلی ، حاصل اختلاط و ادعای متعادل بودن است.  در همین مثال اگر حداکثر دو محصول بکاریم چه ؟  قطعا شرایط متفاوت خواهد بود . شاید حداکثر سود نباشد اما حداقل ارزش صرف منابع را داشته . بازهم یادمان هست که تا زمانی که زمین پر باشد و درو نشود نمی‌شود چیز جدیدی در این زمین کاشت . باید محصولات قدیمی را درو کنی ( می‌خواهی دور بریز ، می‌خواهی استفاده کن ، به هرحال باید زمینه  خالی شود ) و سپس دانه های جدید را بکاری و منتظر محصول بنشینی .

برای مثالی دیگر ، باید انتخاب کنی که در زندگی آرامش می‌خواهی یا شهرت ؟ اگر شهرت انتخاب تو باشد باید کم‌کم قید آرامش را بزنی . اگر آرامش می‌خواهی ، احتمالا هرچقدر گمنام تر باشی ، سهم آرامش و یکنواختی در زندگیت بیشتر خواهد بود ‌. مسئله اول ، پرداخت هزینه است . مسئله دوم که به نوعی نتیجه و در امتداد مسئله قبل است انتخاب هایی برای داشتن زندگی با عدم تعادل مناسب ما است .

من هم سعی  می‌کنم در زندگی هدف هایم را دقیق بررسی بکنم. هزینه هایی که باید صرف شود و گزینه هایی که باید حذف شوند را سعی می‌کنم بشناسم . بعدها نتایج عملکردم که مشخص شد ، حداقل برای خودم واضح است که چه چیز هایی را از دست داده ام و چه هزینه هایی برای هدف مطلوبم پرداخته ام. 

 

 

[در جست‌وجوی عدم تعادل مناسب]

  • ۰ نظر
  • ۲۵ اسفند ۰۲ ، ۰۰:۱۹
  • رضا نمازیان

[ یادگیری ]

خیلی ها یادگیری را هیچ وقت یاد نگرفتند و به اجبار ، هزینه سنگینی بابت یادنگرفتنِ یادگیری  پرداخت کردند . آنجا که عزت نفسشان کاهش یافت . اعتماد به نفسشان در ادامه تحصیل و رقابت علمی از بین رفت و سنگین ترین بها از نظر من ، از دست دادنِ فرصتِ یادگیری عمیق خیلی چیزها  بود . این سنگین ترین بهایی است که در زندگی ، یک نفر می‌تواند بپردازد . یادگیری که می‌توانست منجر به بهتر دیدن جهان شود . یادگیری که می‌توانست افراد را  متفاوت تر از آنچه بودند بکند .

 

سعی دارم آموخته ها و تجربیاتم  درباره یادگیری Learning رو به صورت قدم به قدم و منظم بنویسم ، هم برای خودم واضح و شفاف می‌شود مسیر یادگیری هم ممکن است مطالب مفید باشد برای دانش آموزان و دانشجویان دیگر .

 

برای مقدمه ، باید بدانیم یادگیری را  می‌توان بیشتر از جنس  مهارت دانست تا استعداد ذاتی و کمیاب ، که به عده ای خوش شانس تقدیم شده و دیگرانی محروم.

در حقیقت IQ و هوش موضوعاتی هستند که در دوران معاصر خیلی معیار های دقیق و علمی پذیرفته شده برایشان تعریف نشده و بیشتر به عنوان مفاهیم عامیانه بین عموم مردم رواج پیدا کرده اند . درحالی که خود  یادگیری از مباحث و موضوعات بسیار پربحث بوده که بسیار بررسی و آزمایش هایی درباره آن انجام شده و نظریات متنوعی هم درمورد آن وجود دارد ولی این پراکندگی نظرات و عدم یکپارچگی  به اندازه بحث های انواع  هوش و نمره IQ  و ضریب هوشی نیست . 

مهارت ها سطوح مختلفی دارن . شخصی هستند یعنی هر آدمی روش خاص و شخصی سازی شده برای انجامشان دارند و مهمتر از همه در حدود پایان ناپذیری قابل رشد و بهتر شدن هستند .

پس در قدم اول باید نگاهمان به یادگیری را تغییر بدهیم . یادگیری یک مهارت است .باید یادگرفته شود. با تمرین و تکرار بهتر شود . تثبیت شود و درنهایت به عنوان یک نگاه دائمی به زندگی و محیط ،  در ما وجود داشته باشد .

یادگیری بهانه خیلی  خوبی است برای ادامه مشتاقانه تر  زندگی و روزهای عمر  . کاش مقاومت های مان در برابر یادگیرفتن را کنار بگذاریم و با نگرش مثبت و سازنده  به سمت کسب دانش و تجربه پیش برویم .

 

  • ۰ نظر
  • ۲۵ اسفند ۰۲ ، ۰۰:۰۷
  • رضا نمازیان